مادر سينا، تک پسر خانواده، با چشمان پر از اشک به کلانتری قاين مراجعه کرد و از تهدید فرزندش با چاقو پس از درخواست پول برای تأمین نیازهای اعتیادش خبر داد. او به رفتارهای ناپسند و فاصلهگیری سينا از خانواده اشاره کرد و خواستار کمک به وضعیت بحرانی فرزندش شد.
چون تک پسر و آخرين فرزند خانواده بود از همان كودكی توجه و محبت اعضای خانواده به او معطوف بود و شايد خيلی اوقات خواستههايش به صورت نامعقول و بدون توجه به آثار و پيامدهای تربيتی برآورده میشد اما نتیجهای معکوس داد.
به گزارش نگاه خراسان جنوبی، مادر به زحمت و نفس نفس زنان در حالی كه چشمانش پر از اشک بود و صدايش میلرزيد به يكي از كلانتریهای شهرستان « قاين » مراجعه کرد و به مشاور كلانتری گفت: ۳ فرزند دارم كه فرزند اول و دوم دختر و فرزند سوم پسر است، دختر اولم ازدواج كرده و دختر دوم دانشجو است، اما فرزند سوم كه با شش سال فاصله از دومی به دنيا آمد تک پسر خانواده است.
از همان ابتدای تولد «سينا» با توجه به اينكه من و پدرش و حتی خانوادههایمان چشم انتظار پسردار شدن بوديم، در كانون توجه همه اعضای خانواده قرار گرفت و نگاه ها به او بود.
سه چهار ساله كه شد خواهرانش و حتی بعضب اقوام نزديک میگفتند كه « سينا » خيلی لوس شده، ولی ما توجهی به اين حرفها نمیكرديم و با خود میگفتيم حالا كودک است بزرگتر كه شد خوب میشود، اما اين روند ادامه داشت.
چند سالی گذشت و بچهها بزرگتر شدند. دخترانم خيلی وقتها به رفتار ما با «سينا» اعتراض میكردند و میگفتند شما او را نازپرورده و پرتوقع بارآورده ايد و بين ما و او تبعيض قائل مي شويد. مدتي گذشت و متاسفانه پدرش در اثر بيماري از دنيا رفت.
دوره نوجوانی « سينا » بود. احساس میكردم با نبود پدرش، كنترل سينا روز به روز برايم سختتر میشود. كم كم از خانواده فاصله میگرفت و بيشتر وقتش را با دوستانش میگذراند. اوايل با خودم میگفتم: بچه است بگذار با دوستانش خوش باشد و جای خالی پدرش را كمتر حس كند. اما هرچه زمان مي گذشت رفتارهای بدتری از او ديده میشد.
كاملا خود رای شده و به تذكر و نصيحتهای من و خواهرانش بیتوجه بود. اگر كمی هم بيشتر اصرار میكرديم و به قول خودش به او گير میداديم و نسبت به ما پرخاشگری و توهين می كرد.
ديگر در خانه گوشهگير شده بود و خيلی وقتها درب اتاقش را از داخل قفل میكرد. اكثر شبها دير به خانه میآمد و گاهی شبها هم اصلا نمیآمد تا اينكه فهميديم ارتباط با دوستان ناباب و معتاد او را به ورطه اعتياد و بیبند و باری كشيده است.
حالا ديگر اعتيادش را هم پنهان نمیكند و دائم به بهانههای مختلف از من درخواست پول میكند و اگر به او پول ندهم مرا تهديد میكند. اما امروز ديگر كاسه صبرم لبريز شد چون وقتي درخواست پول كرد و به او گفتم پولي ندارم، به قدری عصبانی شد كه چاقويی از جيبش در آورد و به سمت من كه مادرش هستم حمله كرد …!
با توجه به اهميت موضوع و اينكه تهديد با سلاح سرد جرم بوده و جنبه كيفری دارد، آقا سينا به كلانتری احضار و ضمن دريافت خدمات مشاوره، با توجه به عدم رضايت شاكی در اين مرحله، پرونده تشكيل و برای سير مراحل قانوني به مراجع ذیصلاح ارجاع شد.
پيام آموزش همگانی: تصوير امروز زندگی ما جورچينی است كه خودمان بيشتر قطعات آن را در طول ساليان گذشته در كنار هم قرار دادهايم. اگر برای اين چيدمان توجه و تلاش كرده و از خداوند متعال طلب ياری كرده باشيم، امروز از ديدن اين تصوير لذت میبريم و اگر سهلانگاری و بیتوجهی كرده باشيم، تصوير حاصلشده برایمان ناخوشايند است. بنا بر اين يک اقدام موثر و پايهمحور برای حفظ سلامت روحی و اخلاقی فرزندانمان اين است كه در مقاطع مختلف سنی، نسبت به شناخت دوستان و حتی خانواده دوستانشان حساس باشيم.
داستان واقعی با همكاری معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان خراسان جنوبی.
منبع خبر: نگاه خراسان جنوبی