یادداشت‌ها ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - 1 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

مرگ تدریجی امید در زندگی مریم

هجده سال بیشتر نداشتم که با رامين ازدواج کردم. من و رامين زندگی خود را با علاقه آغاز کردیم و چند ماه اول زندگی مشترک‌مان به شيريني گذشت. 

مرگ تدریجی امید در زندگی مریم
به گزارش نگاه خراسان جنوبی، هجده سال بیشتر نداشتم که با رامين ازدواج کردم. من و رامين زندگی خود را با علاقه آغاز کردیم و چند ماه اول زندگی مشترک‌مان به شيريني گذشت.
مريم در حالی وارد اتاق مشاوره كلانتری شد که انگار از تمام دنیا خسته شده بود و دیگر حوصله تعریف و درد دل کردن را هم نداشت. كمی كه آرامتر شد و گفت: هیچ وقت در زندگی مشترک به همسرم سخت نگرفتم و با همه چیز او ساختم، ناگفته نماند رامين هم با وجود اینکه مستآجر بوديم در ساير مخارج زندگی هیچگونه کم و کسری برایم نگذاشته بود.
ولی متاسفانه همسرم از همان ابتدای زندگی فردی عصبی بود و وقتی ناراحت می شد مرا مورد ضرب و شتم قرار می‌داد ولی همیشه تحمل می‌کردم و چیزی به خانواده‌ام نمی‌گفتم، به امید اینکه رفتارش بهتر خواهد شد‌.
 چند سال از زندگی مشترک ما گذشت. با وجود اینکه دلم می‌خواست بچه داشته باشم ولی انگار خدا این را برایم نمی‌خواست. خودم بودم با زندگی که بعضی وقت‌ها احساس می‌کردم درونش گیر افتاده ام، تا اینکه بالاخره بعد از هشت سال در رحمت خدا به روی زندگی من و رامين باز شد و صاحب یک دختر شدیم و اوضاع كمي بهتر شد.
بیشتر به زندگی دل بستم. اگر رامين با من بد رفتاری می‌كرد، دیگر ساکت نمی‌نشستم و به دنبال مشاوره برای حل مشکلاتم می‌رفتم تا بتوانم کانون زندگی را برای دخترم گرم و گرم تر کنم‌  همان گونه که او قلبم را گرم و لبریز از شادی و نشاط کرده بود. مدت‌ها گذشت و عليرغم تلاش‌های من براي بهبود روابط با همسرم ، به علت همكاري نكردن رامين در مشاوره‌ها، تغيير قابل توجهي در رفتار او ايجاد نشد.
 رامين به همان بدخلقی‌هایش ادامه می‌داد و چون می‌دانست من نسبت به برآوردن نيازهای دخترمان حساسم، برای تنبیه و آزردن من، از دادن مخارج زندگی و خرید مايحتاج خانه امتناع می‌کرد. من هم كم كم نا اميد و قدری گوشه‌گیر و عصبی شدم تا اینکه چند روز قبل به همين دلايلی كه گفتم با هم بحث كرديم و طبق معمول رامين مرا جلوي چشم دخترمان مورد ضرب و شتم قرار داد.
 اين بار طوری حالم  بد شد كه خود او با دستپاچگی مرا به بیمارستان منتقل كرد و يک روز بستری شدم. واقعاً احتمال اينكه اتفاقات بدتری در آن لحظات برايم پيش بيايد وجود داشت و مهم‌تر از همه اين‌ها ترس و وحشتی بود كه دخترم را فرا گرفته بود. مدام جيغ می‌زد وگريه می‌كرد. ديگر خسته شده‌ام و نمی‌توانم اين وضعيت را تحمل كنم. الان هم برای طرح شکایت مراجعه کرده‌ام و خواهان پیگیری حقوق خود و فرزندم هستم.
با توجه به اينكه ضرب و شتم از مصاديق بارز رفتار مجرمانه بوده و در صورت عدم جلب رضايت شاكي مجازات كيفري دارد، همسر خانم به كلانتري دعوت تا موضوع مبتني بر درخواست و نظر شاكي در مسير دريافت مشاره و صلح و سازش يا ثبت شكايت و پيگيري قضايي قرار گيرد.
کارشناس آموزش همگانی معاونت اجتماعی انتظامی خراسان جنوبی در این باره می گوید: حل كردن مشكلات در چهارچوب خانواده بدون دخالت اطرافيان امري پسنديده است اما اين كار تا جايي توجيه دارد كه منجر به وارد شدن آسيب هاي جدي به خانواده نشود بنا بر اين بعضی اوقات مطلع كردن خانواده هاي طرفين و كمک خواستن از آنها برای رفع مشكل نه تنها بد نيست بلكه عاقلانه و ضروری است.
 ديگر اينكه بدانيم نظاره كردن دعوای والدين خصوصاً اگر همراه با خشونت و ضرب و شتم باشد  اثرات منفي روحي و روانی جبران ناپذيری در فرزندان می‌گذارد.
پرونده واقعی با همكاری معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی خراسان جنوبی
بانک کشاورزی همراه اول
نویسنده
بدون نویسنده
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمی‌شوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید، فینگلیش به هیچ عنوان پذیرفته نمی‌شود
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *